- گجه هکاردن
جدا کردن نخ از پارچه یا هرچیز بافته شده
معنی گجه هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مزه دادن، خوش مزه بودن
اندازه گیری پارچه یا هر طول دیگر
بزرگ نمایی کردن، پروراندن
نشان کردن، نشان چیزی را گرفتن، درست کردن کاری یا چیزی، پیدا
جمع کردن، گردآوردن
جر و بحث کردن، مشاجره نمودن، بالا آوردن صدا، جر و بحث کردن، پایین آوردن
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن، باز کردن در و پنجره، باز گرداندن به عقب، بریدن قسمتی از
حمله کردن
وجب زدن
گمان کردن
بافتن گیسو
گله کردن
پاییدن و نگریستن، وارسی کردن با شتاب
جوانه زدن، شکوفا شدن، شکفتن
گلوله کردن، لفظی که در مقام تعرض به نوع غذا خوردن کسی گویند
خرد کردن پول
به رشته نخ کشیدن
توافق صاحبان گله مشترک بر سر تقسیم دامها بر مبنای غث و ثمین
آب پز کردن مانند: آلوی آب پز و باقلای آب پز
پف کردن و ژولیده شدن موهای بلند
صدا زدن، با آوای رسا کسی را فراخواندن